نوشته شده توسط : داش اکبر
 

 مجرم باسواد! 

- احمدی مقدم:

         قبلا مجرمان افرادی کم‌سواد، تنومند و جسور بودند اما امروز کسانی که برخی جرایم مانند تولید شیشه یا جرایم اینترنتی را انجام می‌دهند از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هستند که از دانش خود سو‌استفاده کرده‌اند.

 


:: برچسب‌ها: دزدي نوين ,
:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 بهمن 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر
دختر تبهکار که به خاطر اختلاف با خانواده‌اش از خانه فرار کرده بود با همدستی چند پسر جوان باند شکار راننده خودروهای گرانقیمت را تشکیل داد.
 مهر: چهارم دی ماه مرد میانسالی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و گفت: از منزلش واقع در خیابان بنی‌هاشم سرقت شده است.

با حضور ماموران کلانتری ۱۲۰ سید خندان در محل سرقت، مرد تماس گیرنده گفت: غروب یک روز در هفته گذشته در حالی که بعد از اتمام کار روزانه از محل کارم به سمت خانه حرکت کردم، در محدوده تهرانسر یک دختر سراسیمه خود را مقابل ماشین انداخت و خواست او را سوار کنم.

او در حالی که گریه می‌کرد گفت: کیف قاپ‌های موتورسوار کیف مرا سرقت کرده‌اند. هیچ پولی ندارم. اگر مرا تا یک مسیری برسانی لطف کرده‌ای.

با توجه به اینکه ظاهر دختر بسیار شیک بود، بدون اینکه به گفته‌هایش شک کنم او را سوار کردم. او را به سمت شمال غرب تهران بردم و در مقابل کوچه‌ای از خیابان‌های شهرک قدس پیاده کردم. وی قبل از پیاده شدن خیلی با ادب و احترام از من خواهش کرد تا برای تشکر از من توسط خانواده‌اش، شماره تلفنم را به او بدهم. با اصرارش شماره‌ام را به او دادم. امروز ظهر تماس گرفت و گفت می‌خواهد با خانواده‌اش خدمت برسند. با اصرار او برای عصر قرار گذاشتم. دختر نا‌شناس تنها آمد و گفت برای خانواده‌اش کاری پیش آمده است. من که تنها در خانه بودم برای او آبمیوه آوردم. برای لحظه‌ای از محل پذیرایی بلند شدم تا از آشپزخانه چیزی بردارم وقتی برگشتم. دختر آبمیوه‌اش را خورد و من هم آب میوه‌ام را خوردم. بلافاصله سرم گیج رفت و هیچ چیز نفهمیدم. وقتی که به هوش آمدم فهمیدم تمام این داستان‌ها نقشه‌ای برای سرقت از منزلم بوده است.

با تشکیل پرونده مقدماتی در کلانتری، با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران پرونده جهت رسیدگی تخصصی به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد.

با این اظهارات شاکی، تحقیقات کارآگاهان در خصوص شناسایی و دستگیری متهم نا‌شناس آغاز شد. با راهنمایی مرد میانسال کارآگاهان از طریق چهره نگاری، چهره‌ای فرضی از دختر نا‌شناس تهیه کردند.

تحقیقات پلیس ادامه داشت تا اینکه ۶ دی ماه از طریق بانکی در خیابان پاسداران اعلام شد پسر جوانی دوفقره چک سرقتی را به بانک آورده است. با حضور مأموران گشت کلانتری ۱۲۰ سید خندان در محل، پسر جوان به نام رضا ۲۷ ساله دستگیر و به کلانتری منتقل شد.

در بررسی‌های اولیه مشخص شد چک‌ها متعلق به مرد میانسال است. با انتقال این جوان به پایگاه سوم، وی در مقابل افسر پرونده گفت: من این چک‌ها را سرقت نکرده‌ام و از سرقتی بودن آن‌ها اطلاعی ندارم. چند سال قبل و پس از اتمام خدمت سربازی برای کار از شهرمان در شمال به تهران آمدم و در یک کافی شاپ در خیابان پاسداران کار می‌کنم. مدتی است که با دختری که هر چند وقت یک بار به آنجا می‌آمد آشنا شدم. وی امروز دو فقره چک به من داد تا از بانک برایش نقد کنم. من هم وقتی که به بانک رفتم توسط پلیس دستگیر شدم.

در ادامه دختر جوان به نام زهرا ۲۲ ساله در کافی شاپ دستگیر شد که مالباخته پس از مشاهده او اعلام کرد این دختر‌‌ همان سارق لوازم خانه‌ام است.

زهرا که دارای یک بار سابقه سرقت و دستگیری از سوی پلیس آگاهی پایتخت است، در مقابل افسر پرونده اعتراف کرد و گفت: چند سال قبل و بعد از دوستی‌های خیابانی با پسر‌های جوان و درگیری‌های متوالی با خانواده‌ام از خانه فرار کرده و در حالی که دختر نوجوانی بودم ابتدا به دنبال کار و اجاره خانه‌ای مجردی بودم تا به نوعی مستقل باشم. اما خیلی زود و پس از آشنایی با یک پسر جوان، از طریق او در دام پسرهای جوان که همه نوع خلاف می‌کردند، گرفتار شدم. یک بار به اتهام سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم. بعد از چند ماه آزاد شدم. این بار با پیشنهاد یک نفر که تازه با او آشناشده بودم برای پیداکردن کار به کشور مالزی رفتم. یکی دو سالی در آنجا بودم. فروردین ماه امسال به ایران برگشتم و با پسری به نام سیاوش آشنا شدم. به پیشنهاد سیاوش، با نقشه‌ای از پیش طراحی شده و با ظاهری بسیار شیک و مرتب، در برخی از نقاط شهر در مقابل خودروهای گرانتقیمت قرار می‌گرفتم و با اعلام اینکه کیفم توسط سارقان موتورسوار سرقت شده است، از راننده می‌خواستم مرا تا جایی برساند. راننده مرا به سمت منزلمان که یکی از مناطق بالای شهر را می‌گفتم، می‌رساند و در مقابل کوچه‌ای پیاده می‌شدم. موقع پیاده شدن از راننده می‌خواستم تا برای تشکر از وی، تلفنش را بدهد. با این شگرد شماره تلفن را از او می‌گرفتم. روزهای بعد، برای سرقت از منزلش با او قرار می‌گذاشتم. بعد از اینکه با ماده بیهوشی در آبمیوه، طعمه را بیهوش می‌کردم با سیاوش تماس می‌گرفتم و او به همراه یکی دو نفر دیگر از دوستانش که در‌‌ همان نزدیکی بودند، به داخل خانه می‌آمدند. ما پس از سرقت اشیای قیمتی از آنجا فرار می‌کردیم.

با شناسایی ۳ مالباخته دیگر و حضور آنان در پایگاه چهارم و شناسایی دختر دستگیر شده، تعداد مالباختگان تاکنون به چهار نفر رسیده است و تلاش کارآگاهان پایگاه چهارم برای شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد.

سرهنگ رضا مؤذن - رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ - با اعلام این خبر گفت: این دختر پس از بازگشت به کشور حدود ۱۰ ماه است که مبادرت به سرقت می‌کرده و احتمال دارد شیوه‌های دیگری را نیز در سوابق اتهامی خود داشته باشد. آنچه که در پرونده‌های پلیسی برای همکارانم و همچنین دستگاه قضایی اهمیت دارد حفظ آبروی افراد است. لذا مالباختگان احتمالی بدون هرگونه نگرانی از آبروی خود چنانچه بدین شیوه از آن‌ها سرقت شده است می‌توانند، جهت پیگیری موضوع یا تشکیل پرونده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در سیدخندان ـ خیابان ابوذر غفاری یا شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران مراجعه کنند.


:: برچسب‌ها: دختري دزد ,
:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر
دختر جوانی که با شگرد بی‌هوشی اقدام به دزدی از طعمه‌های خود می‌کرد، پس از 10 ماه استفاده از این شگرد به دام گارآگاهان پلیس افتاد
فارس: در روز 4 دی‌ماه سال جاری مرد میانسالی با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 تماس گرفت و اعلام کرد که از منزلش واقع در خیابان بنی‌هاشم سرقت شده است.
 
با حضور ماموران کلانتری 120 سید خندان در آدرس اعلامی، شاکی گفت:دختری جوان پس از آنکه به بهانه ای خاص وارد منزلم شد با آب میوه مسموم و بیهوشم کرد. وی بعد از سرقت اشیاء قیمتی منزل متواری شده است.
 
با تشکیل پرونده مقدماتی در کلانتری، با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران پرونده جهت رسیدگی تخصصی به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد.

شاکی در تشریح موضوع به افسر پرونده گفت:  غروب یک روز هفته گذشته در حالی که بعد از اتمام کار روزانه از محل کارم به سمت منزل حرکت کردم، در محدوده تهرانسر یک دختر را که سراسیمه جلوی ماشین من را گرفته بود سوار خودرو کردم. این دختر جوان در حالی که گریه می‌کرد به من گفت که کیف قاپ‌های موتورسوار کیفش را سرقت کرده‌ و هیچ پولی برایش باقی نمانده است.
 
وی ادامه داد: این دختر از من خواست تا وی را به مسیری برسانم. با توجه به این که ظاهر دختر بسیار شیک و از خانواده پولدار نشان می‌داد، بدون این که به گفته‌هایش شک کنم او را سوار کردم. دختر جوان را به سمت شمال غرب تهران بردم و در مقابل کوچه‌ای از خیابان‌های شهرک قدس که می‌گفت منزل ما در این کوچه است پیاده کردم.
 
این فرد گفت: وی قبل از پیاده شدن خیلی با ادب و احترام از من خواهش کرد تا برای تشکر از من توسط خانواده‌اش ، شماره تلفنم را به او بدهم. با اصرار شماره را از من گرفت.

وی بیان داشت: این دختر امروز ظهر با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد با خانواده برای تشکر به خانه ما بیاید. مجدداً با اسرار او برای عصر قرار گذاشتیم. این دختر تنها آمد و گفت برای خانواده‌اش کاری پیش آمده است. من که تنها در خانه بودم برای وی آب میوه آوردم . برای لحظه‌ای از محل پذیرایی برخواستم تا از آشپزخانه چیزی بردارم. در فاصله زمانی رفت و برگشتم دختر آب میوه خود را خورد و من هم آب میوه‌ام را خوردم. بعد از مصرف آبمیوه بلافاصله سرم گیج رفت و هیچ چیز نفهمیدم. وقتی که به هوش آمدم فهمیدم تمام این داستان‌ها نقشه برای سرقت از منزلم بوده است.

با اظهارات شاکی، تحقیقات کارآگاهان در خصوص شناسایی و دستگیری متهم ناشناس آغاز شد. با راهنمایی این مرد میانسال کارآگاهان از طریق چهره‌نگاری، چهره فرضی از این دختر ناشناس تهیه کردند.
 
در تاریخ 6 دی‌ماه از طریق شعبه‌ای از یک بانک دولتی در خیابان پاسداران اعلام شد پسر جوانی دو فقره چک سرقتی را به بانک آورده است.
 
با حضور مأموران گشت کلانتری 120 سید خندان در محل این جوان به نام الف27 ساله دستگیر و به کلانتری منتقل شد. در بررسی‌های اولیه مشخص شد چک‌ها متعلق به مالباخته میانسال پرونده دو روز قبل است.
 
با انتقال این جوان به پایگاه چهارم وی به افسر پرونده گفت: من این چک‌ها را سرقت نکرده‌ام و از سرقت آنها اطلاعی ندارم.

وی با بیان اینکه مجرد است اظهار داشت: چند سال قبل و پس از اتمام خدمت سربازی برای کار از شهرمان در شمال به تهران آمدم و در یک کافی‌شاپ در خیابان پاسداران کارم را آغاز کردم. مدتی است که با دختری که هر چند وقت یک بار به آنجا می‌‌آید آشنا شدم. وی امروز دو فقره چک به من داد تا از بانک برایش نقد کنم. من هم وقتی که به بانک رفتم توسط پلیس دستگیر شدم.
 
کارآگاهان در پی‌اثبات صحت اظهارات متهم دستگیر شده، این دختر را به نام ه 22 ساله که برای گرفتن مبلغ چک آمده بود، در محل کافی‌شاپ در خیابان پاسداران شناسایی و دستگیر کردند.
 
با توجه به مشخصات دختر سارق از منزل مالباخته در خیابان بنی‌هاشم، مالباخته به پایگاه چهارم دعوت و دختر دستگیر شده به عنوان کسی  که با آب میوه مسموم، از منزل شاکی سرقت کرده بود توسط این مالباخته شناسایی شد.
 
این دختر 22 ساله که دارای یک بار سابقه سرقت و دستگیری توسط پلیس آگاهی پایتخت است، در مقابل افسر پرونده اعتراف کرد: چند سال قبل و بعد از دوستی‌های خیابانی با پسرهای جوان و درگیری‌های متوالی با خانواده از خانه فرار کرده و در حالی که دختر نوجوانی بودم ابتدا به دنبال کار و اجاره خانه‌ای مجردی بودم تا به نوعی مستقل باشم و کار کنم و آینده‌ای برای خودم درست کنم، اما خیلی زود و پس از آشنایی با یک پسر جوان، از طریق او در دام پسرهای جوان که همه نوع خلاف می‌کردند، گرفتار شدم.

وی بیان داشت: یک بار به اتهام سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم اما بعد از چند ماه آزاد شدم . این بار با پیشنهاد یک نفر که تازه با او آشناشده بودم برای پیداکردن کار به کشور مالزی رفتم. یکی دو سالی در آنجا بودم تا اینکه فروردین ماه امسال به ایران برگشتم. در طول این مدت با پسری به نام سیاوش آشنا شدم و خانه‌ای اجاره کردم.
 
این متهم گفت: به پیشنهاد س، با نقشه‌ای از پیش طراحی شده و با ظاهری بسیار شیک و مرتب، در برخی از نقاط شهر در مقابل خودروهای گران‌تقیمت قرار می‌گرفتم و با اعلام این که کیفم توسط سارقان موتورسوار سرقت شده است، از وی می‌خواستم مرا تا جایی برساند. در طول مسیر راننده  مرا به سمت منزلمان که معمولاً یکی از مناطق بالای شهر را بود، می برد و در مقابل کوچه‌ای پیاده می‌شدم.

وی بیان داشت: موقع پیاده شدن از راننده می‌خواستم تا برای تشکر از وی، تلفنی از خود به من بدهد. با این شگرد شماره تلفن راننده را می‌گرفتم تا روزهای  بعد برای سرقت از منزلش با او در منزلش قرار می‌گذاشتم.
 
این دختر جوان بیان داشت: بعضی دیگر از راننده‌ها علاقه‌مند بودند تا با من دوست شوند. با این افراد راحت‌تر قرار می‌گذاشتم. بعد از این که با ماده بیهوشی در آب میوه، او را بیهوش می‌کردم با س تماس می‌گرفتم و او را به همراه یکی دو نفر دیگر از دوستانش که در همان نزدیکی بودند،  به داخل منزل راهنمایی و  پس از سرقت اشیای قیمتی از آنجا فرار می‌کردیم.

با شناسایی 3 مالباخته دیگر و حضور آنان در پایگاه چهارم و شناسایی دختر دستگیر شده، تعداد مالباختگان تاکنون به چهار نفر رسیده است؛ تلاش کارآگاهان برای شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد.
 
سرهنگ رضا مؤذن، رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در توضیح این خبر گفت: این دختر پس از بازگشت به کشور حدود 10 ماه است که مبادرت به سرقت از این نوع کرده است و احتمال دارد شیوه‌های دیگری را نیز در سوابق اتهامی خود داشته باشد. آن چه که در پرونده‌های پلیسی برای همکارانم و همچنین دستگاه قضایی اهمیت دارد حفظ آبروی افراد است. لذا مالباختگان احتمالی بدون هرگونه نگرانی از آبروی خود چنانچه با این شیوه از آنها سرقت شده است می‌توانند، جهت پیگیری موضوع یا تشکیل پرونده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در سیدخندان ـ خیابان ابوذر غفاری یا شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران مراجعه کنند.

سرهنگ مؤذن گفت: انتشار این گونه پرونده‌ها هرگز مجوزی برای کمک نکردن به هم نوعان و افراد نیازمند نیست. آنچه که عقل حکم می‌کند این که در کمک به دیگران باید هوشیاری لازم را حفظ کرده و کسانی که از حس نوع دوستی افراد سوء استفاده می‌کنند با نیازمندان واقعی چندان مشکل نباشد. مرز بین کمک به دیگران با بی‌احتیاطی و یا احیاناً خطای احتمالی از سوی فرد،  همواره مشخص و روشن است و شاید نیازی به توصیه نداشته باشد و تقریباً افراد جامعه از این مرزها آگاهی کافی دارند.
 


:: برچسب‌ها: كلك , فريب ,
:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر
پیر مراد امیدیار متولد ۲۱ ژوئن سال ۱۹۶۷ در پاریس با ثروت ۲/۵ میلیارد دلار صد و چهل و هشتمین میلیاردر جهان بنیانگذار و رییس ایرانی-آمریکایی سایت حراج ای بی ebay است امیدیار در سال ۱۹۹۵ این شرکت را تاسیس کرد.
پیر مراد امیدیار متولد ۲۱ ژوئن سال ۱۹۶۷ در پاریس با ثروت ۲/۵ میلیارد دلار صد و چهل و هشتمین میلیاردر جهان بنیانگذار و رییس ایرانی-آمریکایی سایت حراج ای بی ebay است امیدیار در سال ۱۹۹۵ این شرکت را تاسیس کرد.



 
پدر و مادر وی ایرانیانی بودند که برای تحصیل به خارج از کشور رفته بودند. پدرش یک جراح و مادرش الهه میرجلالی امیدیار از دانشگاه سوربن مدرک دکترای زبانشناسی خود را دریافت کرده بود.

خانواده پیر زمانی که او ۶ ساله بود به آمریکا مهاجرت کردند و پیر در واشنگتن بزرگ شد.

 


:: برچسب‌ها: ندزد ,
:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر
به تازگی نسخه ای از تروجان خطرناک Sykipot با حمله به شبکه رایانه‌ای وزارت دفاع آمریکا ، اطلاعات محرمانه مربوط به کارت‌های هوشمند را به سرقت برده است.
فارس به نقل از کامپیوترورلد: به تازگی نسخه ای از تروجان خطرناک Sykipot با حمله به شبکه رایانه‌ای وزارت دفاع آمریکا ، اطلاعات محرمانه مربوط به کارت‌های هوشمند را به سرقت برده است.

این کارت های هوشمند که تحت سیستم عامل ویندوز فعالیت می کردند از ضریب امنیتی بالایی برخوردار بودند و مشخص نیست سرقت اطلاعات مربوط به آنها چگونه انجام شده است. در سال 2010 هم حملات مشابهی انجام و خنثی شده بود و حملات جدید از ماه مارس سال 2011 آغاز شده و تا به حال ادامه داشته، اما وزارت دفاع آمریکا از افشای این مساله خودداری کرده بود.

کارت های هوشمند یاد شده بهره مند از رابط کاربری خاصی هستند که از طریق یک سیستم کارت خوان خاص عمل می کنند و هک کردن گواهی دیجیتال و پین کدهای انها کار ساده ای نیست. از طریق این کارتها دسترسی به رایانه ها، شبکه ها و تجهیزات خاصی امکان پذیر بود و مشخص نیست چه حجم از اطلاعات از این طریق افشا شده است.


:: برچسب‌ها: شاه دزد ,
:: بازدید از این مطلب : 298
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر

 

تو به من خندیدی/و نمی دانستی/
من به چه دلهره از باغچه همسایه/سیب رادزدیدم/
باغبان از پی من تند دوید/سیب را دست تو دید/
غضب آلوده به من کرد نگاه/سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک/
و تو رفتی و هنوز/سال هاست که در گوش من آرام آرام/
خش خش گام تو تکرار کنان/می دهد آزارم/
و من اندیشه کنان/غرق این پندارم/
که چرا/خانه ی کوچک ما سیب نداشت . . .
 
 
       
            مادر فداكار
 
مادرم در سکوت می سوزد ، قصه ای مثل شاپرک دارد

خسته در کوچه های بالا شهرپشت هم رخت چرک می شوید

در میان شکسته های دلش غمی اندازه فلک دارد

زخم ها مثل روز یادش هست ، درد سیلی هنوز یادش هست

پدرم گفته برنمی گردد ، مادر اما هنوز شک دارد

خواهرم هی مدام می پرسد ، دستمان خالی است یعنی چه

طفلک کوچکم نمی داند دست مادر فقط ترک دارد

بغض مادرشکستنی ،آنی ست ، جانمازش همیشه بارانی ست

به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد

و از آن روز سرد برف آلود ، که پدر رفت و توی مه گم شد

آسمان حیاطمان ابری ست ، شیشه هامان همیشه لک دارد ...


:: برچسب‌ها: خنده , مادر فداكار ,
:: بازدید از این مطلب : 281
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر

وقتی شیطان را دیدم

    ديروز شيطان را ديدم.در حوالي ميدان، بساطش را پهن کرده بود؛ فريب مي فروخت. مردم د...ورش جمع شده بودند، هياهو مي کردند و هول مي زدند و بيشتر مي خواستند. توي بساطش همه چيز بود: دزدي،غرور، حرص،دروغ و خيانت، جاه طلبي و قدرت..هر کس چيزي مي خريد و در ازايش چيزي مي داد..بعضي ها تکه اي از قلبشان را مي دادند و بعضي پاره



:: برچسب‌ها: شيطان ,
:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 12 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر
در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید
هیچکس  عصبانی  نیست
 هیچکس  سوار بر اسب  نیست
هیچکس را  در حال تعظیم  نمی بینید
 در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک   تصویر برهنه   وجود ندارد.
 این ادب اصیل مان است :نجابت - قدرتاحتراممهربانیخوشرویی
 
لطفا این متن را برای همه ایرانیان بفرست تا    بیاد داشته باشیم
 
"  که  " هستیم
دروغ گو نيستيم
دزد نيستيم
بي وفا نيستيم
جوانمرد هستيم.
وفادار هستيم
پدر و مادر مان را دوست داريم
دور خلاف را غلاف كرده ايم
با اصالت هاي ايراني خودمان پايبنديم


:: برچسب‌ها: اصالت ايراني ,
:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای زندگی

تکیه گاه خستگی هایم توئی

مادر ای تنهانرین ما وای عشق

یاد تو آرام می سازد مرا

از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

ماه من پشت و پناه من توئی

جان من ای گوهر یکتای عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

ای انیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تومنم

من که مجنونم توئی لیلای عشق



:: برچسب‌ها: مادر ,
:: بازدید از این مطلب : 377
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 دی 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش اکبر

بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود

بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود

ما خدا را با خود سر دعوا بردیم

و قسم ها خوردیم

ما به هم بد کردیم

ما به هم بد گفتیم

ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم

و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم

از شما می پرسم

ما که را گول زدیم ؟



:: برچسب‌ها: خاطرات ,
:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 دی 1390 | نظرات ()